من همه زندگی ام دیر بوده ام، دیر رسیده ام
می شود آلزایمر را کمی زود شروع کنم؟
از یادم برود
همه چیز
همه کس
جز کودکی
جز عروسکم
جز باغچه ی پدربزرگ...
یادم برود همه ی روزهای تلخ و شیرین
همه ی خوب و بد های زندگی ام
دوست داشتن ها و نداشتن هایم
یادم برود خوب هایی که بد شدند...
عصرها بروم کنار پنجره
برگردم و به عکست نگاه کنم
با خودم فکر کنم
چقدددر آشناست؟
می شود
از یادم برود
همه چیز
همه کس؟؟؟
روز قشنگتون مبارک
من برعکس تو دوست دارم گذشته ها از یادم بره
همین گذشته هاست که روح آدمی را مثل خوره در انزوا میخورد...
هیچوقت
هیچ وقت نقاش خوبی نخواهم شد
امشب دلی کشیدم
شبیه نیمه سیبی
که بخاطر لرزش دستانم
در زیر اواری از رنگ ها
ناپدید شد
پناهی
زخم ها خوب میشن و جاشون همیشه میمونه..