بعضی چیزها از دست می روند
بعضی چیزها از یاد
بعضی چیزها از قلب...
تو از کجا رفته ای که بهتِ مجسمه ها را به رخ می کشی؟
تو مانده ای رفیق
من رفته ام
از دست
از یاد
از...
این روزهای بی طاقت، روزهای بی تو نیست!
روزهای بی من است...
امیدهایی را که در قعرِ سیاهی به خاک سپردم،
چهارشنبه ای که گذشت با لبخندِ نصفه نیمه ات در گور به خود لرزیدند...
م.ح
مهرماه 90
maybe oneday,
farther away,
i find myself in the mirror...
not now...
not here...
M.H / autumn 90
موریانه های دلم چوبِ نفهمیِ شان را می خورند...
می دانی چه می گویم؟
هرچه خوب تر باشی، مقصر تری!
م.ح / مهر ماه 90
در ذهنِ مزرعه کلاغ دشمن است
آن هنگام که حقیقتِ سر به زیریِ مترسک را
کسی درک نکرد...
مغزهای چوبی هم گاهی خوب کار می کنند!
م.ح / مهر ماه 90
عروسک هایی با نخ های نامرئی
در دست هایی پشتِ پرده
و عروسک گردان شاید خدایی باشد
با شوخی های از مُد افتاده...
م.ح / شهریور ماه 90
دلِ گنجشکیِ من
دزدِ رویاها اگر تو را ربود
مرا ببخش
در امتدادِ افسونِ شب، خوابم برده بود...
م.ح / مهر ماه 90