-
[ بدون عنوان ]
جمعه 20 آبانماه سال 1390 17:31
آن قدر که عابرانی آمدند و هر کدام تکه ای از خیالِ مرا بردند، به گمانم کم کم دارم بی خیال می شوم... م.ح آبان ماه 90
-
این رسمِ رفاقت نیست
چهارشنبه 18 آبانماه سال 1390 10:29
نامت هرچه که هست! دارم یکی یکی آدم های زندگیم را از دست می دهم،حواست هست؟ دارم ترک می کنم یا ترک می شوم؟ /که همیشه مقصر بوده ام/ تو می دانی سنگینی دنیا بر دوشِ من است اگر کسی را رنجانده باشم منی که بدی هایشان را به دست ِ باد سپردم منی که همیشه پا را پیش گذاشته ام منی که هیچوقت دست را پیش نگرفته ام چرا امروز سهمِ...
-
گفت کسی مانده است که خواهد آمد
دوشنبه 16 آبانماه سال 1390 21:38
من می گویم ولی جمله ها نا تمام... جاده به آخر رسید ولی من نرسیدم... م.ح آبان ماه 90
-
تابِ بی تاب
دوشنبه 16 آبانماه سال 1390 21:08
من هر شب میشکنم بس که دیگه شب ها همش نیمه تموم میمونه تو رویا میدوزی و میپوشی و میرقصی و از تابِ زلفای سحر بیتاب میمونی من هر لحظه میگردم به دورِ خودم که شاید صدام کرده باشی و نشنیده باشم تو خیره میمونی به عکسِ رو دیوار که شاید نگات کرده باشه، نفهمیده باشی گذاشتی بمونه همه حرفا، میونِ نگاهِ من و سکوتِ تو چشمات اما...
-
هنوز نمی دانیم چگونه می شود شکست را قانع کرد؟
دوشنبه 16 آبانماه سال 1390 21:06
پاورچین پاورچین شب را دور میزنیم نکند خورشید بیدار شود شب دروغگوی خوبی می شود گاهی که خیال کنی زندگی هنوز خوب است که خاطره های جعلی را هنوز می شود رنگ زد که فراموش کنی غم را همیشه می شود پیدا کرد جایی درمیان جیب راست پالتویَت یا چشمانِ توی قاب عکسِ دیوارِ اتاقت ... ... در هر شبِ من در پایانِ تمامِ این جمله های نا...
-
بی سرزمین
دوشنبه 16 آبانماه سال 1390 21:01
مثلِ بادبادکی در دستِ یک کودک، اسیر کاش نخ را ول کند باقی را من دانم و بادِ بی مسیر م.ح آبان ماه 90
-
من خودم را به تو سپردم، تو مرا به باد!
شنبه 23 مهرماه سال 1390 14:32
بعضی چیزها از دست می روند بعضی چیزها از یاد بعضی چیزها از قلب... تو از کجا رفته ای که بهتِ مجسمه ها را به رخ می کشی؟ تو مانده ای رفیق من رفته ام از دست از یاد از... این روزهای بی طاقت، روزهای بی تو نیست! روزهای بی من است... امیدهایی را که در قعرِ سیاهی به خاک سپردم، چهارشنبه ای که گذشت با لبخندِ نصفه نیمه ات در گور به...
-
راستش را بخواهی...
شنبه 23 مهرماه سال 1390 14:21
من شیطان شدم، تو دست های مرا /هم/ از پشت بستی! حالا تو... م.ح مهرماه 90
-
farther away
شنبه 23 مهرماه سال 1390 14:14
maybe oneday, farther away, i find myself in the mirror... not now... not here... M.H / autumn 90
-
سادگیِ آدم ها کار دستشان می دهد
شنبه 16 مهرماه سال 1390 14:26
موریانه های دلم چوبِ نفهمیِ شان را می خورند... می دانی چه می گویم؟ هرچه خوب تر باشی، مقصر تری! م.ح / مهر ماه 90
-
مترسک
جمعه 15 مهرماه سال 1390 17:25
در ذهنِ مزرعه کلاغ دشمن است آن هنگام که حقیقتِ سر به زیریِ مترسک را کسی درک نکرد... مغزهای چوبی هم گاهی خوب کار می کنند! م.ح / مهر ماه 90
-
خیمه شب بازیِ این روزها
جمعه 15 مهرماه سال 1390 16:53
عروسک هایی با نخ های نامرئی در دست هایی پشتِ پرده و عروسک گردان شاید خدایی باشد با شوخی های از مُد افتاده... م.ح / شهریور ماه 90
-
دیگران دورِ من می چرخند، من به دورِ خودم
جمعه 8 مهرماه سال 1390 18:48
دلِ گنجشکیِ من دزدِ رویاها اگر تو را ربود مرا ببخش در امتدادِ افسونِ شب، خوابم برده بود... م.ح / مهر ماه 90
-
آغاز می شویم
جمعه 8 مهرماه سال 1390 14:52
آدمی می تواند زندگیِ دوباره ای را تجربه کند. امروز متولد می شود دنیای کاغذیِ من به دور از همه ی ضمایرِ زندگی! با یک کاغذِ سفید / یک بسته مداد رنگی شش رنگ این راه ادامه ی راهِ دختری ست بدونِ گذشته باشد که نوری بتابد بر تاریکیِ وجود! آغاز به تاریخِ 8 مهرِ 90 م. ح